در ادامه ی پست قبل جا دارد بگویم اگر فکر می کنید از فکر کردن به اینکه او الان، همین الان و دقیقا همین الان نشسته در فلان کافه ای در فلان جایی از این کره ی خاکی، روبه روی فلان دختری که برایم کوچک ترین اهمیتی ندارد که کیست یا چیست، و دارد کادوی قرمز (که بعید می دانم او اهل کادو قرمز دادن باشد ولی خب ممکن است دختره اهل این کارها باشد، همان دختره ای که شک ندارم امشب لباس قرمز پوشیده) می دهد و یک کادویی که اصلا برایم مهم نیست چه کوفتی تویش است می گیرد و شاید دسته گلی هم بدهد و بعد قهوه ای یا شامی بخورند و بعدش. بعدش هرچی و هر کجا، ناراحت نمی شوم و عین خیالم نیست، باید بگویم تقریبا ناراحت نمی شوم و عین خیالم نیست اما کمی نارحت می شوم و عین خیالم هست که خب آن هم قابل اغماض است.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها